English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6036 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
memory word U کلمه حافظه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
His word is his bond. HE is a man of his word. U حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word . U قولش قول است
memory U حافظه دستگاه کامپیوتر
memory U فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
memory U خاطره
memory U یادگار یاد بود
memory U یاد
memory U حافظه
in memory of <idiom> U به صورت رایگان
to the memory of U به یادبود
immediate memory U حافظه فوری
word U اطلاع
at his word U بحرف او
May I have a word with you? U ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
at his word U بفرمان او
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
keep one's word <idiom> U سرقول خود بودن
a word or two U چند تا کلمه [برای گفتن]
in a word U خلاصه
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
in a word <idiom> U به طور خلاصه
say the word <idiom> U علامت دادن
last word <idiom> U نظر نهایی
in one word U خلاصه
i came across a word بکلمه ای برخوردم
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
keep to one's word U سر قول خود بودن
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
word for word U کلمه به کلمه
take my word for it U قول مراسندبدانید
that is not the word for it U لغتش این نیست
the last word U سخن اخر
the last word U ک لام اخر
the last word U سخن قطعی
the last word U حرف اخر
upon my word U به شرافتم قسم
to word up U کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to keep to one's word U سرقول خودایستادن
to keep to one's word U درپیمان خوداستواربودن
word for word U تحت اللفظی
word for word U طابق النعل بالنعل
last word U حرف اخر
last word U اتمام حجت
last word U بیان یا رفتار قاطع
All you have to do is to say the word. U کافی است لب تر کنی
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
not a word of it was right U یک کلمه انهم درست بود
say a word U سخن گفتن
say a word U حرف زدن
to say a word U سخن گفتن
to say a word U حرف زدن
to keep to one's word U درست پیمان بودن
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word U فرمان
word U لغات رابکار بردن
word U بالغات بیان کردن
word for word <adv.> U نکته به نکته
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word U کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word U روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
word for word <adv.> U مو به مو
word U کلمه
word U طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word U مشابه 10721
word U تعداد کلمات در فایل یا متن
word U عهد
word U قول
word U لغت
word U واژه سخن
word U لفظ
word U حرف
word U عبارت
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word U گفتار
word U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word U واژه
word U پیغام خبر
memory register U ثبات حافظه
memory map U نقشه حافظه
memory management U مدیریت حافظه
memory location U محل حافظه
memory location U مکان حافظه
memory interleaving U برگ برگ کردن حافظه جایگذاری حافظه
memory map U نگاشت حافظه
memory protection U پشتیبانی ازحافظه
memory map U طرح یا نقشه حافظه
memory port U درگاه حافظه
memory protection U حفافت حافظه
memory module U واحد حافظه
memory moard U برد حافظه
memory module U ماژول حافظه پیمانه حافظه
memory mapping U نگاشت حافظه
memory mapping U نقشه حافظه
memory recall U دوبارهخوانیحافظه
memory mapped i/o U ورودی- خروجی نگاشت حافظه
memory image U تصویر یاد
memory illusion U خطای یاد
memory chip U تراشه حافظه
memory cell U سلول حافظه
memory capacity U گنجایش حافظه
memory cache U حافظه پنهان
memory bank U بانک حافظه
memory bandwidth U پهنای باند حافظه
memory allocation U اختصاص حافظه
memory afterimage U رد تصویر یاد
memory address U ادرس حافظه
memory address U نشانی حافظه
memory cycle U چرخه حافظه
memory hierarchy U سلسله مراتب حافظه
memory guard U نگهبان حافظه
memory for digits U حافظه عددی
memory dump U رونوشت ازحافظه
memory dump U روگرفت حافظه
memory drum U گردونه یاد
memory dependent U متکی به حافظه
memory dependent U وابسته حافظه
subtract from memory U دکمهکمکنندهازحافظه
mass memory U حافظه انبوه
to stamp on the memory U ذهنی کردن
shadow memory U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory U جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
semiconductor memory U حافظه نیمه رسانا
semiconductor memory U حافظه نیمه هادی
secondary memory U حافظه ثانویه
search memory U حافظه جستجو
screw to the memory U بذهن سپردن
screen memory U خاطره پوشان
scratchpad memory U حافظه چرکنویس
scratchpad memory U حافظه چرکنویسی
shadow memory U حافظه ثانوی موقت
shadow memory U شبه حافظه
stack memory U حافظه پشتهای
to stamp on the memory U در ذهن منقوش ساختن
to escape one's memory U از خاطر رفتن
to commit to memory U ازبرکردن
upper memory U کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
virtual memory U حافظه مجازی
volatile memory U حافظه فرار
volatile memory U حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
within living memory U تا انجا که مردمان زنده
within living memory U به یاد دارند
static memory U حافظه ایستا
rotating memory U حافظه چرخشی
remote memory U حافظه دور
photodigital memory U خواندن چند بار
photodigital memory U سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
passive memory U حافظه منفعل
optical memory U حافظه نوری
one level memory U حافظه یک سطحی
add in memory اضافه کردن به حافظه
memory cancel U پاککردنحافظه
memory trace U رد یاد
memory span U فراخنای یاد
memory sniffing U ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
memory snapshot U تصویر لحظهای حافظه
programmable memory U حافظه برنامه پذیر
racial memory U حافظه نژادی
read mostly memory U حافظه بیشتر خواندنی
regenerative memory U حافظه احیاء کننده
regenerative memory U حافظه باز زا
regenerative memory U رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
regenerative memory U عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
refresh memory U واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
recent memory U حافظه نزدیک
real memory U حافظه واقعی
real memory U حافظه حقیقی
real memory U حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
read only memory U حافظه فقط خواندنی
memory key U کلیدحافظه
as memory serves U هر وقت بیاد انسان بیاید
core memory U حافظه هستهای
core memory U حافظه چنبرهای
coordinate memory U حافظه مختصاتی
conventional memory U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional memory U در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
memory management U مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
computer memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
control memory U حافظه کنترلی
control memory U حافظه کنترل
constructive memory U حافظه سازا
cryogenic memory U رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
cryogenic memory U استفاده از خصوصیات هدایت مواد
eidetic memory U یاد روشن
EDO memory U ذخیره کند
EDO memory U فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
EDO memory U MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
dynamic memory U حافظه پویا
shared memory U حافظه تسهیم شده
alterable memory U حافظه تغییرپذیر
disk memory U حافظه دیسک
alterable memory U حافظه اصلاح پذیر
addressed memory U حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
to fail [memory] U وا ماندن [حافظه یا خاطره]
to fail [memory] U درماندن [حافظه یا خاطره]
Recent search history Forum search
1affixation
2من دل درد دأرم
2لب آب
1Hafez has a verse (ze chashmam la'le rommaani ..). What does rommaani mean?
2transmembrane
2transmembrane
2single gas
2single gas
1to as
1سیالات
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com